دانلود, پاورپوینت,مقالات.پروژه.مدیریتها.نمونه سوالات.پایان نامه.کارشناسی.کارآموزی

دانلود, پاورپوینت,مقالات.پروژه.مدیریتها.نمونه سوالات.پایان نامه.کارشناسی.کارآموزی

دانلود کارآموزی.آزمون ارشد. پروژه.مدیریت.مدیریت مالی.زمین شناسی.نمونه سوالات.پایان نامه.کارشناسی ارشد.شیپ فابل
دانلود, پاورپوینت,مقالات.پروژه.مدیریتها.نمونه سوالات.پایان نامه.کارشناسی.کارآموزی

دانلود, پاورپوینت,مقالات.پروژه.مدیریتها.نمونه سوالات.پایان نامه.کارشناسی.کارآموزی

دانلود کارآموزی.آزمون ارشد. پروژه.مدیریت.مدیریت مالی.زمین شناسی.نمونه سوالات.پایان نامه.کارشناسی ارشد.شیپ فابل

کتاب مجموعه زبان و ادبیات فارسی عروض و قافیه


این محصول در 86 صفحه با فرمت پی دی اف تهیه شده است کتاب های خلاصه منابع رشته زبان و ادبیات فارسی برای کنکوریها
دسته بندی زبان و ادبیات فارسی
بازدید ها 0
فرمت فایل pdf
حجم فایل 1278 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 86
کتاب مجموعه زبان و ادبیات فارسی عروض و قافیه

فروشنده فایل

کد کاربری 1800
کاربر

کتاب مجموعه زبان و ادبیات فارسی عروض و قافیه 

عروض  
دانشی است که وزن ها و بحرهای شعر را بررسی میکند. عروض همچون ترازویی است که وزن شعر با آن سنجیده
میشود. برای عروض چند وجه نام گذاری یاد شده است که مهمترین آن ازین قرار است
این دانش را عروض گفته اند زیرا معروض علیه شعر است و شعر را بر آن عرضه میکنند تا موزون را از ناموزون تشخیص
دهند
از آنجا که واپسین بخش مصراع نخست یک بیت عروض نام دارد و با مشخص شدن آن، وزن شعر قوام مییابد و مشخص
میشود، از باب تسمیهی کل بر جزء، دانش مورد نظر را عروض نامیده اند
خلیل احمد، واضع علم عروض، این دانش را در شهر مکه بنیاد نهاد؛ از آنجا که عروض نام دیگر مکه است، نام علم مورد
نظر را هم عروض گذاشته . اند 
به هر روی، وجه نام گذاری این دانش برای ما اهمیتی ندارد و ما با چگونگی آن سر و کار داریم نه با نام آن. در همین جا
گفتنی ست که یکی از آفتهای دانش عروض، انبوه نام گذاریهای بیهوده و پیچیدهی آن است که هم کار آموزش را دشوار
میکند و هم ذهن آموزنده را از مباحث اصلی مربوط به وزن به سوی از بر کردن چند نام نابهنجار منحرف دمیساز .
برخی در انتقاد از عروض سنتی چنین : گفتهاند 
« کدام دانشآموز یا دانشجو یا حتا دوستدار شعری است که عروض فارسی را کلاف سر در گمی نبیند و از مضایق
افاعیل و ازاحیف و تقسیم به ارکان به در آید و بر اسباب و علل آنها شناسایی علمی حاصل کند و اوزان اصلی و فرعی را
تمیز دهد و مهمتر از همه، پی ببرد که این کوتاه و بلند شمردنها و این قطع و وصل کردنها و این مفتعلن مفتعلن گفتنها
بر مبنای چه اصولی و چه ضوابطی صورت میگیرد و بر چگونگی و چرایی آنها آگاهی یابد تا لااقل آنها را بازی ناظمان یا
شوخی ادبی یا قراردادهای منعندی تلقی نکند؟» (نجفی، ص )148 
به راستی این گفته ی درستی است و انتقاد بجایی را در بر دارد. در برابر عروض کهن باید موضع درستی را برگزید. راه
درست این نیست که آن را به یک باره کنار بگذاریم و بیهوده بینگاریم و همهی اصول و قواعدش را انکار کنیم و نادرست
بپنداریم. در برخورد با عروض کهن باید راه اصلاح و انتقاد را در پیش گرفت و کاستیهای آن را برطرف ساخت و از
سودمندیهایش بهره برد. اما غافل نباید بود که نخستین گام در این راه، شناخت درست آن است. با مسخره کردن
عروض و اعتراض به دشواریهای آن نمیتوان کاری از پیش برد و گرهی را گشود. به جای این که از عروض بهراسیم و یا
در پی انکارش برآییم، باید آن را به درستی بشناسیم و ساز و کارش را دریابیم و نقاط ضعف و قوتش را تشخیص دهیم تاعروض و قافیه «9» 
 
 
هم مردهریگی بدین کهنی را به یکسو ننهیم و هم دانشی چنین با قابلیت را کاربردی نو ببخشیم و به اصطلاح، آن را به-
روز کنیم. در این راه، ساده کردن اهمیت بسیاری دارد. عروض برخلاف ظاهر پیچیده اش، ماهیتی ساده دارد. به گفت ی
نجفی«همیشه فرض بر این نهاده شده است که عروض فارسی پدیده ای فوقالعاده پیچیده و بغرنج است. این درست
نیست. اگر مطلبی پیچیده بنماید نخست بدین سبب است که آن را پیچیده پنداشتهاند. این نکته به خصوص درمورد
عروض صدق میکند، زیرا کسانی که به عروض پرداخته اند بی جهت آن را پیچانده اند...عروض قراردادی است بر روی
زبان و پیرو قوانین زبان. همهی قراردادها ساده اند، چه هنگام فراگرفتن و چه هنگام به کار بردن. پس اگر به حقیقت
شیوه ای که عروضیان در بررسی وزن شعر فارسی به کار برده اند آن را بی جهت پیچیده کرده باشد ناچار باید نتیجه
گرفت که عروض تا کنون روشی واقعا علمی نداشته است. اگر وزن شعر را بتوان به شیوهی سادهتری بررسی کرد میتوان
حکم کرد که علم عروض هنوز ناتوان است.»(نجفی، ص149).در برابر، از عروض سنتی دفاع هم شده است
« عروض علمی ست که بر آن ستم رفته است. در یکصد سالهی اخیر گروهی بر آن تاخته و خرده ها گرف تهاند و چنین
نشان داده اند که عروض سنتی دانشی غامض و بغرنج و بی فایده است. این قضاوتهای شتابزده و غیر منصفانه در حالی
بوده است که ما از دیرباز علوم دیرفهم و مشکلتر از عروض بسیار داشتهایم که همه به پایمردی و همت علمای متقدم 
 

خود قرار دهیم و به صرف این که دسته بندی ریزتری کرده ایم نتیجه ی کار خود را دقیقتر از شمارش خود نیمکتها  بدانیم.

دسته بندی ریزتر همواره نتیجه ی دقیقتری را درپی نخواهد داشت. در مورد عروض هم وضعیتی همانند دیده میشود.

در روش سنتی کلام را به ریزترین اندازهی ممکن تتقسیم میکنند و به حروف ساکن و متحرک میرسند؛ در
حالی که نیازی بدین کار نیست و در وزن با هجاها سر و کار داریم نه با حرفها. تقسیم بندی عروض قدیم واقعی هم  نیست چراکه آنچه انسان تلفظ میکند مجموعه ای ست از هجا ها نه حرفها. اگر گفتار تلفظ شدهی یک فرد را به  حرفهای جدا جدا تجزیه کنیم، به چیزی دست مییابیم که درواقع، او تلفظ نکرده است؛ اما اگر گفتار کسی را در حد
هجاها تجزیه کنیم، کوچکترین بخشهایی را که او به راستی بر زبان آورده است به دست میآوریم. بنا بر این، دسته بندی  عروض سنتی هم ناکارآمد است و هم بیهوده و به دور از واقعیت.

افزون بر آنچه گفته شد، اشکال دیگری هم بر روش  سنتی وارد است و آن این که پس از پرداختن به حرفها واحدهای برساخته ای به نام سبب و فاصله را نیز معتبر میشمارد

 

عروض سنتی نمیتواند پاسخ خرسند کننده ای به پرسشهای گفته شده بدهد و در برابر چنین پرسشهایی کاری جز
توجیه کردن روش ناکارآمد خود نمیتواند کرد. با این همه، عروض کهن اصول و قواعدی دارد که بخشی از آنها منطقی مینماید و در میان آن میتوان نظم و ترتیبی یافت و بر پایه ی همان نظم و ترتیب به آموزش آن پرداخت.

کتاب مجموعه زبان و ادبیات فارسی صرف و نحو عربی


این محصول در 93 صفحه با فرمت پی دی اف تهیه شده است کتاب های خلاصه منابع رشته زبان و ادبیات فارسی برای کنکوریها
دسته بندی زبان و ادبیات فارسی
بازدید ها 0
فرمت فایل pdf
حجم فایل 5173 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 93
کتاب مجموعه زبان و ادبیات فارسی  صرف و نحو عربی

فروشنده فایل

کد کاربری 1800
کاربر

کتاب مجموعه زبان و ادبیات فارسی  صرف و نحو عربی

   توضیحات محصول

بخش اول: صرف 
تقسیم کلمه 
کلمه در زبان عربی به سه دسته تقسیم می شود: اسم، فعل، حرف 
اسم کلمه ای است که دارای معناست و بر زمان دلالت نمی کند
فعل کلمه ای است که علاوه بر معنا، در بردارندهی زمان نیز هست
و حرف کلمه ای است که به خودی خود معنا ن هدارد بلک معنای آن وابسته به جمله است مانند
من، فی، علَی، لـ و .... 
الف) اسم
نشانه های اسم عبارتند از
 -1 ال: مانند الرجل، الکتاب 
 -2 تنوین: مانند رأیت کتاباً 
 -3 مضاف واقع شدن: مانند هذا کتابی
 -4 قبول کردن حرف ندا: مانند یا زید 
 -5 مسندالیه واقع شدن: مانند جاء علی 
ب) فعل
نشانه های فعل از این قرارند
 -1 پذیرش ضمایر متحرک فاعلی (ت، تُما، تُم، ...) رأیت، ضَرَبت 
 -2 آمدن لا« » ی نهی و نفی بر سر آن: لا تضرب الرجل، لا نأکل الطعام 
 -3 لم و لما: لم اکتُبِ الدرس، لما اره
: -4 قد، س، سوف 
 - قد اگر بر سر ماضی بیاید معنای تأکید و تحقیق دارد و اگر بر سر مضارع بیاید به معنای تقلیل است
مثال: قد زرتُه (قطعاً او را دیده ام) قد یأتی أبوک (ممکن است پدرت بازگردد)
 -5 ن«نون وقایه: این » ای«بین فعل و » لمتک م می آید. مانند یضرِبنی
 -6 ن« » لتأکید ثقی فه و خفی ه: واالله لأضْرِبنَّک (ثقیله
واالله لَیرْجِعنْ زید (خفیفه

 


تقسیم فعل به مجرد و مزید
اگر فعل در اصل دارای سه حرف باشد مجرد است. مانند ضَرَب (ض. ر. ب)، یأکُلُ (أ. ک. ل
اما اگر اصل فعل یا مصدر آن بیش از سه حرف باشد مزید است. ی ِّکَرم (کَرَّم، تکریم
فعل مزید دارای 8 باب مشهور است که عبارتند از
باب ثلاثی مزید ماضی مضارع مصدر امر 
 -1 إفعال: أکْرَم یکْرِم إکْرام أکرِم 
 -2 تفعیل: حدثَ یحدثُ تحدیث حدث 
نکته: گاه مصدر این باب بر وزن تَفْع هلَ . می آید علاوه بر این گاه ممکن است مصدر آن بر وزن فعال باشد.مانند: کذّاب
 جرَّب یجرِّب تَجرِبۀً جرِّب 
 -3 مفاعله(فعال): جاهد یجاهد مجاهدةً (جهاداً) جاهد 
نکته: این باب دو مصدر دارد و معمولاً دلالت بر مشارکت می کند
نکته: همانطور که گفتیم فاعل دو مصدر مفاعله وفعال دارد اما در صورتی که حرف اول فعـل «یـا» باشـد بـر وزن فعـال
. نمیآید 
الّیل: شب بسیار تاریک شد
فعل رباعی مجرد
تقسیم فعل به صحیح و معتل
الف) فعل صحیح
آن است که هیچ کدام از حروف آن جزء حروف علّه (ا - و - ی) نباشد که خود شامل سه قسم می شود
 -1 فعل صحیح سالم: به فعلی گفته می شود که نه در سه حرف اصلی خود مضاعف باشد و نه دارای حرف علّه یـا همـزه
باشد. مانند: جعلَ، کَتَب
 -2 فعل مهموز: و آن است که یکی از سه حرف اصلی آن همزه باشد: أکَلَ، سألَ، برَأَ 
نکته: فعل أکْرَممهموز نیست زیرا سه حرف اصلی آن «کَرُم» است
 -3 فعل مضاعف: هرگاه دو حرف اصلی یک فعل عیناً تکرار شده باشد به آن فعل مضاعف گفته می شود
مانند: شد، رمد، زلْزَل، وسوس 
ب) فعل معتل
فعل معتل آن است که یکی از سه حرف اصلی آن جزء حروف علّه باشد که خود شامل موارد ذیل می شود
 -1 معتل مثال
و آن زمانی است که حرف اول فعل علّه باشد: وعد، یسرَ«12» زبان و ادبیات فارسی
: -2 معتل أجوف 
فعلی است که حرف دوم آن علّه باشد: قالَ، باع، إستَجاب (اصل آن جواب = جاب است
: -3 معتل ناقص 
که سومین حرف آن علّه است: خَشی، دعا، سرُو 
 -4 ففعل ل یف
و آن فعلی است که دو حرف از حروف آن علّه باشد . اگر حرف اول و سوم فعل علّه باشد لفیف مفروق است
(وقی: حفظ کرد، وعی: درک کرد) و اگر حرف دوم و سوم فعل علّه باشد، لفیف مقرون نامیده می شود. ماننـد: طَـوی: در
هم پیچید. شَوی:کباب کرد
نکته: گاه هم ممکن است که فعل هم معتل و هم مضاعف باشد. مانند: ود (دوست داشت ). 
گاهی نیز فعل ممکن است هم مهموز وهم مضاعف باشد. مانند: أم (قصد کرد
گاهی نیز فعل ممکن است هم مهموز وهم معتل باشد. مانند: ساء (بد کرد
تقسیم فعل به لازم و متعدی
فعل لازم نیازی به مفعول ندارد، در حالیکه متعدی نیازمند مفعول است

نکته: برخی از افعال دو مفعولی هستند که خود به دو بخش تقسیم می شوند

کتاب مجموعه زبان و ادبیات فارسی نثر فارسی


این محصول در 202 صفحه با فرمت پی دی اف تهیه شده است کتاب های خلاصه منابع رشته زبان و ادبیات فارسی برای کنکوریها
دسته بندی زبان و ادبیات فارسی
بازدید ها 0
فرمت فایل pdf
حجم فایل 2531 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 202
کتاب مجموعه زبان و ادبیات فارسی  نثر فارسی

فروشنده فایل

کد کاربری 1800
کاربر

کتاب مجموعه زبان و ادبیات فارسی  نثر فارسی 
 

فهرست مطالب 
گلستان
«قابوس »نامه 
«سیاست »نامه

تست
پاسخنامه تستها
مرصاد العباد
یو یژگ یها دستوری
صنایع بدیعی
دهیگز یا از مرصاد العباد
لغات و ترکیبات دشوار
عبارات یعرب 
چهار مقاله
کلیله و دمنه 
تاریخ بیهقی

گلستان 
هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون برمی آید مفرّح ذات. ممد: مدد کننده – مفرّح ذات: فرح بخش نفـس و
هستی
درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در برگرفته: به عنوان جامه نوروزی – ورق: برگ 
دایه ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد. بنات نبات: دختران گیاه
عصاره تاکی به قدرت او شهد فائق شده و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته. عصاره تاک: شیره درخـت انگـور
شهد فائق: عسل برگزیده – باسق: بالیده، بلند
عاکفان کعبه جلالش به تقصیر عبادت معترف. عاکف: معتکف و گوشه نشین - تقصیر: کوتاهی کردن
ذکر جمیل سعدی که در افواه عوام افتاده است و صیت سخنش که در بسیط زمین منتشر گشته و قصب الجیب حدیثش
که همچون شکر می خورند و رقعه منشآتش که چون کاغذ زر میبرند، برکمال فضل و بلاغت او حمل نتوان کرد
ذکر جمیل: یاد کرد نیک - افواه عوام: دهنهای همه مردم - صـیت: شـهرت و آوازه - بسـیط زمـین: پهنـه زمـین - قصـب
الجیب: نوعی خرما – رقعه منشآتش: منظور، نوشتهها و آثار قلمی سعدی است
چندان که نشاط ملاعبت کرد و بساط مداعبت گسترد، جوابش نگفتم: هر قدر که به بازی و شـوخی تمایـل نشـان داد و
بساط (فرش) شوخی و مزاح را پهن کرد، جوابش ندادم
کسی از متعلقان منش بر حسب واقعه مطلع گردانید که... : یکی از وابستگان من او را مطابق با واقعه آگاه کرد که... 
تو نیز اگر توانی سرخویش گیر و راه مجانبت پیش. سرخویش گرفتن: از پی کار خـود رفـتن - راه مجانبـت پـیش: راه دوری
گزیدن پیش گیر
آزردن دوستان جهل است و کفّارت یمین سهل: جبران سوگند شکستن آسان است
تفرج کنان بیرون رفتیم در فصل ربیعی که صولت برد آرمیده بود و اوان دولت ورد رسیده. تفـرج کنـان: گـردش کنـان -
ربیع: بهار – صولت برد: حمله سرما - دولت ورد: اقبال گل
برای نزهت ناظران و فسحت حاضران کتاب گلستانی توانم تصنیف کردن که باد خزان را بر ورق او دست تطاول نباشـد و
گردش زمان عیش ربیع آن را به طیش خریف مبدل نکند. نزهت ناظران: خرمی و خوشی بینندگان - فسـحت: گشـادگی
خاطر – تطاول: تعدی و دراز دستی - عیش ربیع: خرمی و خوشی بهار - طیش خریف: تعب و اضطراب پاییز. نثر فارسی «9»
 
فصلی در همان روز اتفّاق بیاض افتاد: پاکنویس 
تقصیر و تقاعدی که در مواظبت [خدمت] بارگاه [خداوندی] میرود. تقصیر: کوتاهی کردن 
تقاعد: کناره گرفتن از انجام کاری، مواظبت خدمت: استمرار خدمت، میرود: روی . میدهد 
آخر جز این عیبش ندانستند که در سخن گفتن بطیء است. بط . یء: کند 
اگر در سیاقت سخن دلیری کنم، شوخی کرده باشم و بضاعت ةمزجا به حضرت عزیز آورده
سیاقت سخن: راندن کلام ـ شوخی: گستاخی ـ بضاعت مزجاه: سرمایه ناچیز 
شبه در جوهریان جوی نیارد و چراغ پیش آفتاب پرتوی ندارد. شبه: سنگی کم قیمت - شبه در نزد جـواهر فروشـان یـک جو(یـک
حبه) زر  نمیارزد .

 مجموعه تستها
 -1 کدام پاسخ با عبارت " چنین کسانی را وجه کفاف به تفاریق مجری باید داشت تا در نفقـه اسـراف نکنـد"
سازگارتر است؟ 
1) به چنین فرد باید کمکم و به تدریج داد تا در خرج آن اسراف نکند
2) مزد افراد مسرف را به یکباره در اختیار آنها نباید گذاشت تا یکباره آنها را خرج نکنند.
3) دستمزد اینگونه افراد را باید اندک اندک به آنها پرداخت کرد تا در خرج آن زیاد . هروی نکنند
4) هزینه زندگی این دسته افراد را باید به تدریج به آنها پرداخت کرد تا در خرج آن زیاده . روی نکنند
 -2 پاسخ درست عبارت" از بند گرانم خلاص کردند و ملک موروثم خاص" در کدام گزینه آمده است؟ 
1) از بندگران مرا نجات دادند درحالیکه ملک موروثی مرا مصادره کردند
2 ) از زندان رهایی یافتم و در مقابل ملک موروثم را خاص خود کردند.
3) از بند گران خلاصم کردند و در مقابل ملک موروثم را خاص خود کردند.
 1 4) گزینه و . 3 صحیح است
 -3 کدام گزینه به مفهوم این عبارت نزدیک است؟ "مقامر را سه شش میباید ولیکن سه یک میآید
1) افزون طلبی مایه نومیدی است 2) خواستن دیگر است، توانستن دیگر.
3) عنان بخت از دست برون است. 4) قناعت از بضاعت بهتر.
-4 " دروغ گفتن به ضربت لازم ماند که اگر نیز جراحت درست شود نشان نماند" پس.... 
1) دروغ مصلحت آمیز جایز نیست. 2 ) آثار گناه از چهره دروغگو زودنی نیست
3) به هیچ روی دروغ نباید گفت. 4) کس با دروغ، کاری از پیش نخواهد برد
 -5 کدام گزینه با مفهوم این عبارت متناسب است؟ "خردمندی را که در زمره اخلاف سخن ببندد شگفت مدار
1 ) بیهودهگرایی را بر سکوت رجحان نیست. 2) جواب احمق سکوت است
3) سکوت رساترین فریاد است. 4) سکوت همیشه نشان رضا نیست. نثر فارسی «49»
 
 -6 کدام گزینه ازمفهوم اینعبارت دریافت نمی شود؟ "عالمان رازربدهتا دیگر بخوانند وزاهدانرا چیـزیمـدهتـا
زاهد بمانند." 
1) زهد با ثروت نپاید و علم بیثروت به دست نیاید
2) توانگری عالمان را به کا ر آید و تهیدستی زاهدان را
3) عالم را فراغ بال یابد و زاهد را قلّت مال
4) نه هر که مال اندوخت علم آموخت و نه هر که زهد ورزید به جایی رسید
 -7 "سراحت عاجل به تشویش محنت آجل مزغّص کردن خلاف رای خردمندان است" پس باید....؟ 
1) خود را به توفان حوادث سپرد. 2) خوش زیست و آسوده مرد
3) دم را غنیمت شمرد. 4) گوی از میدان زندگی به در برد
 -8 " او را دستبردی سره بنمود" : یعنی 
1) با تردستی و مهارت به او دستبرد زد. 2) ضرب شستی تمام و کمال به او نشان داد
3) او را به سختی مجروح کرد. 4) شیوه دزدی را به خوبی به او نشان داد
 -9 مفهوم عبارت " در معالی، کفاءت نزدیک اهل مروت معتبر است" کدام است؟ 
1) در راه کسب بزرگواریها هم مرتبه بودن و همسان بودن یکی از شرایط است
2) برای به دست آوردن مقامهای بالا، کفایت مهم و در خور توجه است
3) به نظر جوانمردان بزرگی همسان و همشأن از اعتبار بالایی برخوردار است
4) به نظر جوانمردان در راه کسب بزرگواریها همرتبه بودن و همسان بودن {دو دشمن} یکی از شرایط است
 -10 کدام گزینه با مفهوم" بر صحیفه کوثر تعلیق کردن" ناسازگار است؟ 
1) به دور مه در کوزه فقاع کردن 2) کشتی عظیم بر خشک راندن 
3) کاه بیخته به باد صرصر دادن 4) بر آب دریا اسب تاختن 
 -11 ترکیب کنایی "کعبتین دشمن به لطف باز مالیدن" به چه معناست؟ 
1) به نرمی و مجاملت عمل دشمنی را خنثی کردن 2) بر خصم با زیرکی شبیخون زدن 
3) بر دشمن با نیرنگ پیشی گرفتن 4) نقش حریف را پاسخ گفتن «50» نثر فارسی 
 
 -12 معنی صحیح عبارت "اشتر را به دمدمه در کوزه فقاع کردند" یعنی چه؟ 
1) شتر را با فریب به جای باریک فرو بردند. 2) شتر را با نیرنگ و وسوسه آزرده نمودند
3) شتر را با سخنان مکرآمیز در تنگنا گذاشتند. 4) شتر را به امری ناممکن وا داشتن

 

 

پاسخنامه تستها 
 4 (1
 (4 2
 (3 3
 (3 4
 (4 5
 6 (4
 7 (3
 (2 8
 (4 9
 (1 10
 1 (11
 (3 12